جوک و اس ام اس

آخرین جوک های روز

جوک و اس ام اس

آخرین جوک های روز

جوک های سری ۱۶

 

§         کتاب فارسی مدارس بومی می‌شود. تهران: آن مرد با 206 آمد، اصفهان: آن مرد با پول آمد، آبادان: آن مرد آن شب با ریبن آمد، رشت: آن مرد رفت بابا آمد.

 

§         مادره به بچش میگه: می دونم موهای خواهرت رو کشیدی شیطونه گولت زد. بچه هم میگه: آره ولی لگدی که تو دلش زدم ابتکار خودم بود.

 

§         به یه خره میگن چرا گوشات درازه میگه هر خوشکلی یه نقصی داره.

 

§         یه بچه ای تازه بدنیا اومده بوده، شیر مامانشو نمی خورده، هر زن دیگه ای هم آوردن، فایده نداشته بچه شیر اونا رو هم نمی خورده تا اینکه یه زن سیاه میارن بچه شیرشو می خوره بابائه می گه: آهان، پدر سوخته، تو شیرکاکائو می خواستی ما نمی دونستیم.

 

§         حیف نان جلوی آیینه وایساده بود بعد گفت: جون داداش من تو رو یه جا دیدم. بعد کمی فکر کرد و گفت: آهان تو رو توی سلمونی دیدم.

 

§         تو صندوق صدقات اکس می اندازند وام میده!

 

§         یه قورباغه با یه طوطی ازدواج میکنه بچه شون میشه قوطی

 

§         حیف نان فیلم جنگی می دیده، تموم که میشه سینه خیز میره تلویزیونو خواموش کنه.

 

§         طرف میره ساندویچی، میگه: ببخشید بندری دارید؟ یارو میگه: بله. طرف میگه: پس قربون دستت، بذار یک حالی بکنیم!

 

§         دو نفر میرن سوراخ لایه اوزن رو بدوزن، خودشون می مونن اونور!

 

§         یه روز 3 تا لاک پشت میرن سفر و با خودشون چند تا نوشابه هم ورمی دارن تا وقتی رسیدن بخورن. 25 سال طول می کشه تا برسن. وقتی میرسن یادشون میفته که با خودشون استکان نبردن. یکیشون داوطلب میشه که بره استکانا رو بیاره ولی میگه باید قول بدین که تنهایی نخورین ها. دوستاشم قول میدن که نخورن. یه 50 سالی می گذره دوستاش میگن بابا این نیومد بیا نوشابه ها رو بخوریم. تا درنوشابه رو باز می کنن یهو لاک پشته از لای سنگها میاد بیرون میگه نامردا! نگفتم اگه برم می خورین؟!

 

§         حیف نان نصف شب میره دزدی صاحب خونه پا میشه میگه کیه؟ حیف نان میگه هیچکی، گربست بع بع ... !

 

§         یه روز که آدم میاد خونه در میزنه، حوا میگه کیه؟ آدم میگه آخه دانشمند غیر از من و تو کس دیگه ای هم مگه هست؟!

 

§         یه روز دیگه حوا از آدم می پرسه: دوستم داری؟ آدم می گه: چاره دیگه ای هم دارم؟

 

§         بچه از باباش می پرسه: بابا الاغا هم زن می گیرن؟ باباش میگه: آره بابایی فقط الاغا زن می گیرن!

 

§         سه نفر خونشون برق نداشته , تصمیم می گیرند از خیابون برق بدزدند, بعد از مدتی دو دقیقه به دو دقیقه برق خونشون میره! اگه گفتی چرا؟ چون برق را از چراغ راهنمائی دزدیده بودند.

 

§         به یه ترکه میگن چرا قبض اب وبرق را دوست داری؟ میگه چون پشتش نوشته مش ترک گرامی!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد